جمعه شانزدهم آبان ۱۴۰۴ | 10:13 | نیما پرسشگر -
انسان در طول تاریخ، بیشتر با آنچه دیده و لمس کرده، تعریف شده است تا با آنچه فهمیده است. ذهن او میان دو بُعدِ همزمان متضاد گرفتار است؛ یکی، واقعیتِ محسوس و فیزیکی که در آن زندگی میکند؛ و دیگری، واقعیتِ ناپیدایی که تنها در اندیشه و احساس او شکل میگیرد. شاید همین دوگانگی، باعث شده روان انسان بیشتر در سطح «تجربهی ملموس» بماند تا در عمق «درک درونی».
در نتیجه، آنچه از خود میفهمد، نه از بطن آگاهی، بلکه از بازتابی است که از جهان بیرون میگیرد. انسان در جستوجوی معنا، مدام به بیرون مینگرد، بیآنکه بداند بخش عظیمی از حقیقتش در لایههای مدفون ذهن نهفته است؛ جایی که باید باستانشناسی درون را آغاز کند